-
مرگ
دوشنبه 26 شهریور 1403 08:25
چند روز پیش صب ساعتای ۱۰صبح خبر مرگ یک پسر جوون از همسایه هارو شنیدم البته این پسر از سرطان داشت و این اواخر زجر خیلی زیادی داشت میکشید و تا شب نشده دوتا خبر مرگ دیگه هم شنیدم .که باز یکیش یه پسر جوون متولد ۷۳بود و اون یکی یک مرد هفتاد و خورده ای ساله..... روزم ساخته شد!!!!!! به نظرم اینکه آدم تو یک روز سه تا خبر مرگ...
-
هر دو هم سنیم اما این کجا و آن کجا؟!
پنجشنبه 22 شهریور 1403 01:39
باشگاهی که میرم بعد کلاس ما کلاس کیک بوکسینگ داره. اونروز بعد کلاس خودم لباس پوشیدنم یکم طول کشید دیدم بچه های کیک بوکسینگ اومدن و شروع کردن به گرم کردن خودشون ؛ رنج سنیشون احتمالا بین ۱۶تا۱۸ بودن همه از دم قد بلند صورتای ظریف و جوون لاغر و خوشتیپ و کلا خیلی خوشگل بودن همشون ؛هم خودشون هم لباساشون. محو تماشاشون شده...
-
دوستان خوب
سهشنبه 20 شهریور 1403 22:54
یکی از دوستام هرچی تو اکسپلورش میبینه برا من میفرسته منم هربار الکی ری اکشن خنده میفرستم که دلش نشکنه ! یه پیجیو تو اینستا خیلی دوس دارم اونم پیج berchistaaa اون دوتا پسره خیلی خوبن خیلییییییی:) این شبا شبهای ببره میبینیم حالا بچه جان لهجه اونارو گرفته بردمش کلاس با همون لهجه با مربیش حرف میزنه :/ عاشق شیرفرهادم شده...
-
پیری چه رنگیه؟!
یکشنبه 18 شهریور 1403 01:26
موهای سفیدم زیاد شدن برا اینکه مشخص نشن مجبورم هی تند تند رنگشون کنم .... معمولا قبل از اینکه بخوام جایی برم اولینکاری که میکنم موهامو رنگ میکنم دیگه تو اینکار حرفه ای شدم معمولا چندتا رنگ میخرمو ترکیبی یه چیزی درمیارم و سریع میذارم رو موهام.... اما خسته کنندست واقعا!آرایشگره میگفت موهاتو لایت کن تا مجبور نباشی زیاد...
-
دیت اول
یکشنبه 18 شهریور 1403 00:31
امروز داشتم وسایلمو مرتب میکردم چشمم به یک جاسوئیچی افتاد از این جفتیا ...یاد دوران جهالتم افتادم .... حدودا ۲۰سالم بود شکست عشقی خورده بودم رفتم با دوستم در موردش حرف زدم اونم گفت ولش کن بیا با یکی دوس شو اونو کلا فراموش میکنی !!! منم به توصیه دوستم رفتم با یه پسر مشهدی دوس شدم پسره همشهریم نبود بعد اونموقه ها هنوز...
-
هزاران زندگی
پنجشنبه 15 شهریور 1403 01:00
وقتی باردار بودم استرس خیلی زیادیو تحمل میکردم اما هیچ مشکل جسمی نداشتم خیلی سبک و راحت بودم و تقریبا اصلا تو مدت بارداریم اذیت نشدم این خودش یه اتفاق خوب و خوشایند تو زندگیم بود اما حال بد روحیم و استرسا و نگرانیام نذاشت که زیاد از اون حال جسمی خوبم بهره ببرم.... دلم میخواست کنار پنجره اتاقم بشیم و کتاب بخونم و...
-
همسایه شوهر دزد
سهشنبه 13 شهریور 1403 16:17
چیه مد شده آدمای غیراجتماعی بیخود و بی ادب یاد گرفتن هی بیشعوریاشونو میذارن به حساب درونگرا بودنشون.... بابا آدمی که برخورد اجتماعی بلد نیس درونگرا نیس بیشعوره! .......... دو روز پیش سوار آسانسور بودم تو طبقه پایین نگه داشتو زنوشوهر همسایه سوار شدن منم بهشون سلام دادمو شوهره هم باهام احوالپرسی کرد یهو دیدم چشای زنه یه...
-
چیز خوران
دوشنبه 12 شهریور 1403 00:59
خبر اومد کسیو که حتی عنمم حساب نمیکنم پشت سرم پی پی خورون راه انداخته و دم به دیقه داره بیشتر میخوره :) فقط اومدم بگم که اشکالی نداره دوست خوبم ؛بذار بخوره منکه نه نمیبینم نه میخوام که ببینم چی میخوره پس بذار بخوره بلکه سیر شه:) البته میدونم که بیشتر برای دیده شدنه که هی اسم منو بقیه رو میاره چون کسی اونو آدم حساب...
-
خواب
دوشنبه 29 مرداد 1403 12:00
خواب دیدم که تو خیابونم ودست دوتا دختربچه پنج ساله رو گرفتم دختربچه ها فرار کردن و من ترسیدم که یه وقت ماشین بهشون نزنه انگار بچه هارو میشناختم و از آشناهام بودن. رفتم دست دختربچه هارو گرفتم و سمت خودم آوردم . جو ؛شبیه یه چیز گنگ یا ترسناک بود دوباره بچه ها از دستم در رفتن و من به سمت پیاده رو ادامه مسیر دادم یهو تو...
-
بوی باران
یکشنبه 28 مرداد 1403 12:26
وَه که چه باران و هوایی جانم ! جاده ها خیس و پر از وسوسه عشق مگر میشود عاشق نشود آدم سرگشته در این فصل؟ بوی نم باران باران و خیابان با یار چه تلفیق قشنگی شود ای جان! .......صبح که بیدار شدم پنجره رو باز کردمو بیرونو نگاه کردم دیدم بارون اومده نفس عمیق کشیدمو ریه هامو پر از بوی بارون کردم به به.... هوا هم ابریه و دلم...
-
برای نووا
شنبه 27 مرداد 1403 11:45
نووای عزیزم سلام. پیامهای پرمهر ومحبت شما را خواندم و اگر جویای حال ما باشی ملالی نیست جز نگرانی از اوضاع فشار شما ؛برای همین لازم دانستم چند نکته را به شما یادآوری کنم : ۱.من چیز مخفی با همسرم ندارم و احتمالا اگه دیشب باهاش قهر نبودم بهش میگفتم که دکتره خوشتیپ بود و مطمینا بعید میدونم اندازه تو از این حرفم ناراحت...
-
فشار
شنبه 27 مرداد 1403 01:43
امروز با همسر قهر بودم یعنی چند روزه که قهرم اصلا هم دوس ندارم آشتی کنم ازش بدم میاد .دیشب اصلا حال خوبی نداشتم پاشدم رفتم سر یخچال و قرص برداشتم خوردم احساس میکردم بیداره اما اصلا عین خیالشم نبود و نپرسید که چی شده و واسه چی قرص خوردم خیلی سخت و با حال بد خوابم برد . صب بیدار شدم که محکم بغلم کرده خواستم خودمو بکشم...
-
مسیر کمال
جمعه 26 مرداد 1403 11:03
یک گل از لحظه ای که توی خاک کاشته میشه میدونه که قراره تبدیل به یک گل بشه و مسیرشو طی میکنه تا تبدیل به یک غنچه و بعد شکوفا میشه و به کمال میرسه. یک سگ هم از لحظه ای که به دنیا میاد میدونه قراره به یک سگ نر تبدیل بشه یا یک ماده سگ هست که قراره تولید مثل کنه . به هر حال همه موجودات این هستی پهناور از همون اول مسیر کمال...
-
کج فهم
سهشنبه 23 مرداد 1403 02:01
یه چیزی که خیلی بده اینه که یه عده از حرفات همون چیزیو برداشت میکنن که خودشون دوس دارن. الان من نوشتم دلم نمیخواد دل کسیو بشکنم و یه زنی خیانت کنم اومده میگه پس چرا با اینو اون چت میکنی و.... آخه آدم عاقل چت چه ربطی داره؟! من حتی تو واقعیت هم خیلی با بقیه راحتم و چیزی هم نیست که بخوام قایمش کنم چون اصلا چیز بدی...
-
عشق اول
یکشنبه 21 مرداد 1403 02:45
من خیلی زود عاشق شدم ؛تو سن حدودا۱۵سالگی .... بچه بودم و کنجکاو اصلا از شکست عشقی نمیترسیدم گذاشتم قشنننگگگگگ عشق سرتاپای وجودمو گرفت... اما مامانم تو مخم کرده بود که دختر باید مغرور باشه اصلا نباید به پسر جماعت رو بدی پسرا فلانن و فلان... خب منه ابله هم این خزعبلاتو باور کرده بودم ... ابراز عشقای اون پسرو نسبت به...
-
یا رب این نوگل خندان که که سپردی به منش ....
جمعه 19 مرداد 1403 00:50
قد یکو نود ؛بدون شکم؛ موها بدون ذره ای سفیدی ؛ مغز کاملا آکبند؛ظاهر ترتمیز در حد نو .کم کار .... دست یه بخت برگشته بوده که اصلا ازش کارنکشیده فقط صبا رفته سرکارو برگشته گوشه خونه خاک خورده گوشاش در حد نو و استفاده نشده ... غیرقابل تعویض ... هر کی لازم داره بیاد ببره .... ..... به همین وقت عزیز؛ سرشب دلم میخواس کلمو...
-
کودک درون و برونم
پنجشنبه 18 مرداد 1403 00:38
امشب حدودا ساعت ۹بود که به همسر گفتم بریم بیرون یه دوری بزنیم بچه جان هم به اصرار ازمون خواستن که بریم اون پارکی که خودش. دوس داره.... و اینگونه شد که من دست کودک درونم و کودک برونم رو گرفتم و با همسرجان راه افتادیم به سمت پارک... پارک خیلی بزرگیه و خیلیم شلوغ بود و بیشتر خانوما با دوستاشون نشسته بودنو جوجه هاشونم...
-
مرگ و احساس
دوشنبه 15 مرداد 1403 02:11
مرض دارما مرض! یه دوستی داشتم که زیادم باهاش صمیمی نبودم این بنده خدا یه خواهر کوچیکتر داشت که متولد ۷۵بود بعد یه بچه هم داشت چند سال پیش با وجود بچه از شوهرش جدا شده بود . دوستمو تو اینستا فالوش میکردم اما چون از بس استوری چرتو پرت میذاشت استوریاشو هاید کرده بودم تا اینکه چند وقت پیش شنیدم همون خواهر کوچیکش که...
-
پیشگویی
یکشنبه 14 مرداد 1403 12:04
یه کانال پیشگویی بود که تو سال ۱۴۰۰ اتفاقات مهسا امینی رو پیشگویی کرده بود و تازه گفته بود که کار به جایی نمیبره و بعدش سلیبریتی هایی که از اینا حمایت کردن خودشون میان میگن غلط کردیمو از این حرفا... بعدش مرگ رییسی رو پیشگویی کردو گفتش که رییس جمهور سیزدهم دورشو به پایان نمیرسونه و بعدم دو مرحله ای شدن انتخاباتو گفت و...
-
آقای مدیر
پنجشنبه 11 مرداد 1403 14:01
اصولا ما تو خونمون هر چی خراب بشه به خدا توکل میکنیم و منتظر میشیم تا خدا یه ناجی بفرسته تعمیرش کنه چون اصولا همسرجان نه خودش چیزیو تعمیر میکنه و نه میبره برا تعمیر! یا مثلا اگه یه لامپ بسوزه همسر تو تاریکی به سر میبره و اگه من دعوا را بندازم بابت تاریکی ؛ میره لامپ انباری دفعه بعد تراس و.... رو باز میکنه میاره و این...
-
یاد من باشد فردا
پنجشنبه 14 تیر 1403 01:27
یاد من باشد فردا دم صبح جور دیگر باشم بد نگویم به هوا، آب ، زمین مهربان باشم، با مردم شهر و فراموش کنم، هر چه گذشت خانه ی دل، بتکانم ازغم و به دستمالی از جنس گذشت ، بزدایم دیگر،تار کدورت، از دل مشت را باز کنم، تا که دستی گردد و به لبخندی خوش دست در دست زمان بگذارم یاد من باشد فردا دم صبح به نسیم از سر صدق، سلامی بدهم...
-
طوفان به پا کردم
جمعه 8 تیر 1403 01:37
-
متین؛تیام ؛پروانه
سهشنبه 5 تیر 1403 01:30
قصد تخریب خودمو ندارما اما ریا نباشه خیلی خنگم . آخه تا چن دیقه پیش یکیو فکر میکردم خانومه اما الان متوجه شدم آقاست... اولینبارمم نیستا قبلترام یه بار یه مدت طولانی با یکی تو یه سایتی دوست بودم گفت اسمم تیامه هم رشته ای بودیم اون فارغ التحصیل رشتم بودو من هنوز دانشجو خیلی جاها کمکم میکرد و همشم فکر میکردم دختره بعد...
-
یه روز میری یه هفته میشوری
سهشنبه 5 تیر 1403 00:36
دیشب ساعت ۴ با بدنی خسته و در حالتی از هم گسسته ؛ درحالیکه عقل از مغزم جسته ؛از یک سری رفتار ناخجسته ؛ چندساعتی خوابیدم اما دستوپاشکسته و تا الان کلی لباس و ظرف شستم که بگو نباشم خسته؛ کلی وسیله جابجا کردم و گذاشتم داخل بسته ؛ کلی هندونه خوردم که آب شده به بدنم یچسبه ؛ تادربیادبدنم از این حالت کویر خسته؛؛الانم کلی کفش...