هر دو هم سنیم اما این کجا و آن کجا؟!

باشگاهی که میرم بعد کلاس ما کلاس کیک بوکسینگ داره.

اونروز بعد کلاس خودم  لباس پوشیدنم یکم طول کشید دیدم بچه های کیک بوکسینگ اومدن و شروع کردن  به گرم کردن خودشون  ؛ رنج سنیشون احتمالا بین ۱۶تا۱۸ بودن همه از دم قد بلند صورتای ظریف و جوون لاغر و خوشتیپ و کلا خیلی خوشگل بودن همشون ؛هم خودشون هم لباساشون.

محو تماشاشون شده بودم ؛ تو همین حال به قول شاعر(مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو؛یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو)

یاد نوجوونی خودم افتادم و اون دوران تباه!

یادمه راهنمایی که بودم شیفتامون چرخشی بود و روزایی که شیفت عصر بودم یه بار مدرسه رفتنی غذا میخوردم؛بعد با خودم لقمه برمیداشتم که تو مدرسه گشنم شد بخورم بعدشم که مدرسه تعطیل میشد مث گرسنگان سومالی سریع خودمو به آشپزخونه وسروقت غذای مونده ظهر میرسوندمو مجددا دلی از عزا درمیاوردم...

حتی اگه میومدم و میدیدم که داداشم قبل من به دور دوم غذا رسیده و تمومش کرده قلبم تیر میکشیدو سریعا یا نیمرو واسه خودم درس میکردم یا سیب زمینی سرخ میکردم؛خلاصه تا خرخره غذا میخوردم اصلنم نمیفهمیدم که ممکنه اگه زیاد غذا بخورم چاق شم!

البته تا انتهای دوران راهنماییم با اینکه اینهمه میخوردم خبری از اضافه وزن نبود اما از اونجایی که من تازه تو دبیرستان به بلوغ رسیدم کم کم از همون دبیرستان احساس کردم دارم اضافه وزن پیدا میکنم اما خب چیز مهمی نبود!یعنی همه همکلاسیام همینجوری بودن هیچکس یه هیکلش اهمیت نمیداد؛نهایت تلاششون برای زیبایی یه پنکک و رژ و خط چشم بود و آرایش غلیظ رو جوشای  صورت پرمو!!!!!

منم یه پنکک خریده بودم و وقتی اونو رو موهای صورتم میزدم احساس زیبایی وصف ناپذیری بهم دست میداد احساس میکردم زیباترین دختر دنیا شدم!!!

تو کلاسمون چندتا دختر داشتیم که دوس پسر داشتن و پرحاشیه بودن فقط اونا بودن که دست به سیبیل و گاها به موهای صورتشون میزدن و اونام یکیشون چون دست به ابروهاش زده بود مجبور شده بود بره دفتر تعهد بده  کلا  اگه اصلاح میکردی یعنی یا ازدواج کردی یا خراب خانومی!!!

یکیشونم یه بار یواشکی به من گفت که موهای صورتشو دکلره کرده که بی رنگ بشن و مشخص نشن!من اونموقه ها اصلا نمیدونستم دکلره چیه و اولینباری بود که میشنیدم!

موهای صورت من زیاد مشخص نبود اما یه روزی یه ژیلت برداشتمو تصمیم گرفتم که سیبیلامو بزنم با خودم فکر کردم چون زیاد مشخص نیستن بعیده کسی متوجه بشه که زدمشون کم کم با خودم فکر کردم بذار موهای صورتمو هم بزنم و بعد وسوسه شدم یکم مویی که بین ابروهام بودم بزنم و این اشتباه خیلی بزرگم بود البته ابروهای من پیوندی نبودن اما به هر حال وقتی وسطشونو خالی کردم خیلی تابلو شد!!!

اونموقع هنوز متوجه نشده یودم که خیلی تابلوام و مامانمم چیزی نگفت منم فکر کردم حتما متوجه نشده وگرنه قیمه قیمه میشدم پس لابد اصلا تابلو نیس...

روز بعد که رفتم مدرسه متوجه نگاهای چپ چپ هم کلاسیام شدم دوست صمیمیم با خنده  گفت ازدواج کردی یا خراب خانوم شدی؟!اصلاح کردی عوضی؟!منه خنگ حتی نمیدونستم منظورش چیه!فکر میکردم فقط ابروهارو اصلاح میکنن گفتم نه بابا ببین ابروهام پره!گفت زر نزن  تابلویی بابا!!!

اینو که گفت انگار آب یخ ریختن رو سرم  دلم میخواس صورتمو قایم کنم....

یه استرس وحشتناکی گرفته بودتم چون دوباریم بابت پوشیدن شلوار جین تو مدرسه ناظممون بهم تذکر داده بودم(اونموقع ها مدارس هنوز لباس فرم نداشتن و فقط مدارس خاص مث غیرانتفاعی و تیزهوشان و اینا فرم داشتن ما سال سوم بودیم که تازه فرم تو مدارس دولتیم اجباری شد)درسته که لباس فرم نداشتیم اما پوشیدن شلوار لی ممنوع بود.

 حالا فکر میکردم چون دوبار تذکر شنیدم اینبار حتما از مدرسه زنگ میزنن والدینمو مامانم میفهمه و منو......

خلاصه اونروز هیچی از مدرسه نفهمیدم و بعدشم مدام به درگاه الهی زجه میزدم که زودتر سیبیلم دربیاد!!!!!! در این حد تباه بودم!بگذریم....

داشتم میگفتم کم کم آخرای دبیرستان بودم که صابون خرچنگ مد شد برای جوشای صورت و منم کوششی در جهت زیبایی کردم و اون صابونو تهیه کردم ....

خلاصه اونموقه ها نه تنها من که تقریبا کمتر کسی به هیکل و اندام اهمیت میداد و بیشتر دنیال زیبا کردن صورت بودن اونم چطوری!!!!!

خلاصه گذشت تا اینکه من ۱۸سالم بودو دیگه دانشگاه میرفتم کم کم احساس کردم دارم چاق میشم ....

همونموقه ها شانسی یه کتاب از آنتونی رابینز خوندم که یه جملش برام قابل تامل بود(عقل سالم در بدن سالم است)

و بعد تو همون کتاب روانشناسیش که به نظرم به سوی کامیابی(۱) بود روش های لاغر کردن و ورزش کردنو گفته بود .....

از اونموقه من  رژیم میوه و سبزیجات  و دویدنو شروع کردم  و خیلی سریع هیکلم خوب شد و بر اثر تغذیه خوب جوشای صورتمم به کلی از بین رفت....

بعدتر که دیگه ۲۰ سالو  رد کرده بودم تازه  رفتم باشگاه ثبتنام کردم اونم چی؟! (ایروبیک)

بعدتر رفتم کلاس زومبا که اونم بعد یه مدت  ممنوعش کردن....

خلاصه من وقتی هم سنو سال این بچه ها ۱۶تا۱۸سالم بود حتی به فکرمم نمیرسید که باید کمتر بخورم  که چاق نشم اونوقت اینا همه هیکلاشون عالی و از سالها پیشم رو رژیم و برنامه غذاییشون حساسن که یه وقت هیکلشون به هم نخوره واز همون اولم باشگاشون به راهه!!

البته که من هنوز خیلی از خصوصیات  نسل جدیدو نمیتونم هضم کنم و اصلا تایید نمیکنم اما اینکه از همون اول اینقد رو هیکلشون  حساسنو دوس دارم .....




نظرات 1 + ارسال نظر
مورچه پنج‌شنبه 22 شهریور 1403 ساعت 03:44 https://hana98r.blogsky.com/

عه صابون خرچنگ یادش بخیر
یه زمانی هم صابون گلیسرین مد شده بود

من صابون گلیسیرینو یادم نمیاد متاسفانه!
آره واقعا یادش بخیر

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد