مرض دارما مرض!
یه دوستی داشتم که زیادم باهاش صمیمی نبودم این بنده خدا یه خواهر کوچیکتر داشت که متولد ۷۵بود بعد یه بچه هم داشت چند سال پیش با وجود بچه از شوهرش جدا شده بود .
دوستمو تو اینستا فالوش میکردم اما چون از بس استوری چرتو پرت میذاشت استوریاشو هاید کرده بودم تا اینکه چند وقت پیش شنیدم همون خواهر کوچیکش که متولد۷۵بود با دوس پسرش سوار موتور میشه میره خارج شهر و تو جاده تصادف میکنن و دختره درجا فوت میکنه...
حالا از اونموقع این دوستم؛ طفلکی مدااام استوری غمناک میذاره و منم میرم استوریاشو میبینمو اشک میریزم!
خودآزاری دارما تا دیروز اصلا استوریاشو نمیدیدم حالا همش میرم استوریای سوزناکشو میبینم و دردی جانکاهو روانه پیکره بی جانم میکنم:(
خب این اگه مرض و خودآزاری نیس اسمش چیه؟!
یه مرض دیگم جدیدا پیدا کردم که همش میرم پیج یه بنده خداییو میبینم و دلم براش تنگ میشه اما خب در همین حده که البته منطقیش اینه که همینشم نباشه اما دله دیگه منطق حالیش نیس البته این خودآزاری مورد دومو دوس دارم باعث میشه هنوز یه حسایی تو وجودم بیدار شه و احساس کنم که انسانم و هنوز احساس تو وجودم هست به اصطلاح یه درد شیرینه...
مورد دومو قبلترا یه بار تو وبلاگ قبلیم بازش کرده بودم بعد به حدی از اینو اون فحشای عجیب غریب و بی دلیل خوردم که هنوزم جاش درد میکنه!
خوبی بلاگ اسکای اینه که خلوتره و حرفیم بزنی آدمای کمتری میخونن و بالطبع فحش کمتریم میخوری:)
یس
[گل]
دلم واسه بچه ش سوخت
دختره هم سن من بوده ، ولی چه تجربه های بدی از سر گذرونده
منم همینقدر خل و چلم
متولد هفتادوپنجی؟
آره طفلکی بچش که بی مادر موند!
وبلاگ کیو میبینی و دلت براش تنگ میشه؟
وبلاگ نیس که!پیج اینستاس.مگه بگم کیه میشناسیش؟!
ای بابا
همه مون از این مرضا داریم
خدایا شفای عاجل بفرما :))
ا من فکردم تنهام!
آمین
اگه ناراحتی کم فحش میخوری چند تا فحش بدم
آره فحش خونم پایین اومده