یه روز میری یه هفته میشوری


دیشب ساعت ۴ با بدنی خسته و در حالتی از هم  گسسته ؛ درحالیکه  عقل از مغزم جسته ؛از یک سری رفتار ناخجسته ؛ چندساعتی خوابیدم اما دستوپاشکسته و   تا الان کلی لباس و ظرف شستم که بگو نباشم خسته؛  کلی وسیله جابجا کردم  و گذاشتم داخل بسته ؛ کلی هندونه خوردم که  آب شده به بدنم  یچسبه ؛ تادربیادبدنم از این حالت  کویر خسته؛؛الانم کلی کفش از لباسشویی درآوردم  و گذاشتمشون بیرون دسته به دسته  ؛ماشالا به من که کلماتم با نظمو ترتیب یکجا نشسته


نظرات 4 + ارسال نظر
غ ـ ـز ل شنبه 20 مرداد 1403 ساعت 18:55 https://life-time.blogsky.com/

عزیزم حتما استیکر گذاشتی پیامت نیومده!

پروفسور جمعه 8 تیر 1403 ساعت 16:42 https://otagham.blogsky.com/

قشنگ نوشتی

سپااس

متین سه‌شنبه 5 تیر 1403 ساعت 09:50 https://matinzandy.blogsky.com/

شاعر شدید از خستگی (شکلک تشویق)

آره :)

قره بالا سه‌شنبه 5 تیر 1403 ساعت 00:53

عالی بود اصلا (صدای قهقهه حضار)

قربون شما

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد