دیشب ساعت ۴ با بدنی خسته و در حالتی از هم گسسته ؛ درحالیکه عقل از مغزم جسته ؛از یک سری رفتار ناخجسته ؛ چندساعتی خوابیدم اما دستوپاشکسته و تا الان کلی لباس و ظرف شستم که بگو نباشم خسته؛ کلی وسیله جابجا کردم و گذاشتم داخل بسته ؛ کلی هندونه خوردم که آب شده به بدنم یچسبه ؛ تادربیادبدنم از این حالت کویر خسته؛؛الانم کلی کفش از لباسشویی درآوردم و گذاشتمشون بیرون دسته به دسته ؛ماشالا به من که کلماتم با نظمو ترتیب یکجا نشسته
عزیزم حتما استیکر گذاشتی پیامت نیومده!
قشنگ نوشتی
سپااس
شاعر شدید از خستگی (شکلک تشویق)
آره :)
عالی بود اصلا (صدای قهقهه حضار)
قربون شما